گر درون سوخته‌ای با تو از سعدی شیرازی غزل 580

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی

1 گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

2 ای که انصاف دل سوختگان می‌ندهی خود چنین روی نبایست نمودن به کسی

3 روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود به ز من در سر این واقعه رفتند بسی

4 دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی

5 تا به امروز مرا در سخن این سوز نبود که گرفتار نبودم به کمند هوسی

6 چون سراییدن بلبل که خوش آید بر شاخ لیکن آن سوز ندارد که بود در قفسی

7 سعدیا گر ز دل آتش به قلم در نزدی پس چرا دود به سر می‌رودش هر نفسی

عکس نوشته
کامنت
comment