گر دل به المهای تو منسوب نباشد
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
1 گر دل به المهای تو منسوب نباشد در سینه اگر جا دهمش، خوب نباشد
2 شیرین نشود کام حریفی که درین بزم پیمانه‌کش صبر، چو ایوب نباشد
3 در سینه غم عشق تو پنهان نتوان داشت چون عکس که در آینه محجوب نباشد
4 شاید مژه‌ای تر کنم از شوق تو، خواهم اشکی که کم از گریه یعقوب نباشد
5 در سینه ارباب خرد، راه نیابد هر دل که ز سودای تو مجذوب نباشد
6 بر لوح ضمیر تو چنان حال دل من شد نقش، که گنجایش مکتوب نباشد
7 هر گل، سبب تازگی گلشن ما نیست در سینه به جز داغ تو مطلوب نباشد
8 هرچند که بلبل به قفس گشته تسلی آمیختن گل به صبا خوب نباشد
ادامه توضیحات شاعر