1 گر درخور مهرم احترامی بودی نزدیک توام قدر تمامی بودی
2 من میگفتم که عشق من تا به کجاست گر ز آنطرف از عشق مقامی بودی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هست امیدِ قوتی بختِ ضعیفحال را مژدهٔ یک خرام ده منتظرِ وصال را
2 گوشهٔ ناامیدیام داد ز صد بلا امان هست قفس حصارِ جان مرغِ شکسته بال را
1 دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود
2 رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به