1 گر رهی خواهی زدن بر پردهٔ عشاق زن من نخواهم جفت را از جفت بگذر طاق زن
2 این سخن بگذشت از افلاک و از آفاق نیز قصهٔ افلاک را بر تارک آفاق زن
3 خواجگی در خانه نه پس آب را در خاک بند مهتری بر طاق نه پس آتش اندر طاق زن
4 جرعهای درد صفا در ریز بر اصحاب درد خرقه پوشان ریا را بر قفا مخراق زن
5 این دقیقه دید نتوان کار از آن عالیترست لاف دقاقی برو با بوعلی دقاق زن
دیدگاهها **