- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر بهگردون میکشی گردن و گر در سجدهای از تو تا گل کرده است اللهاکبر سجدهای
2 خم چرا باید شدن باری اگر بر دوش نیست زندگی دارد بلایی کاین قدر در سجدهای
3 هرزه بر خود چیدهای ای محو اسباب غرور یکسر مو گر ز و هم آیی فروتر سجدهای
4 همچو اشکم مایل آن آستان اما چه سود عشق میگوید ادب کن جبههٔ تر سجدهای
5 بر در دل چون نفس بوسی نشست ای نفس داغ زحمت این آستانی بسکه لنگر سجدهای
6 هر طرف لبیک و ناقوس از تو بیتاب خروش ایگزند کعبه و دیر از چه نشتر سجدهای
7 جرات پرواز خاکت را بهگردون بردهاست ورنه هرگه میکشی سر در ته پر سجدهای
8 سرکشی چون شمع، شبگیر غروری بیش نیست میرسی تا صبحدم جایی که یکسر سجدهای
9 گر خم اندیشهات بیدل گریبانی کند میشود روشن که خود محرابی و در سجدهای