گر تو پنداری که رازم از امیر معزی نیشابوری غزل 9

امیر معزی نیشابوری

آثار امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

گر تو پنداری که رازم بی‌تو پیدا نیست هست

1 گر تو پنداری که رازم بی‌تو پیدا نیست هست یا دلم مشتاق آن رخسار زیبا نیست هست

2 یا ز عشق لولو و یاقوت شَکَّر بار تو چشم ‌گوهر بار من هر شب چو دریا نیست هست

3 ور تو را صورت همی بندد که از چشم و دلم آب و آتش تا ثَری و تا ثُریّا نیست هست

4 گر تو پنداری که بی‌وصل تو جان اندر تنم مستمند و دردمند و ناشکیبا نیست هست

5 ور تو پنداری که از جور و جفای روزگار در دِماغ و طبع من سودا و صفرا نیست هست

6 گر گمان تو چنان است ای صنم ‌کز عشق تو این بلاها بر من بیچاره تنها نیست هست

7 این همه زشتی مکن کامروز را فردا بود ور تو گویی از پس امروز فردا نیست هست

عکس نوشته
کامنت
comment