گر جان طلبی فدای جانت از سعدی شیرازی غزل 151

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

گر جان طلبی فدای جانت

1 گر جان طلبی فدای جانت سهلست جواب امتحانت

2 سوگند به جانت ار فروشم یک موی به هر که در جهانت

3 با آن که تو مهر کس نداری کس نیست که نیست مهربانت

4 وین سر که تو داری ای ستمکار بس سر برود بر آستانت

5 بس فتنه که در زمین به پا شد از روی چو ماه آسمانت

6 من در تو رسم به جهد؟ هیهات کز باد سَبَق برد عنانت

7 بی یاد تو نیستم زمانی تا یاد کنم دگر زمانت

8 کوته نظران کنند و حیفست تشبیه به سرو بوستانت

9 و ابرو که تو داری ای پری زاد در صید چه حاجت کمانت

10 گویی بدن ضعیف سعدی نقشیست گرفته از میانت

11 گر واسطهٔ سخن نبودی در وهم نیامدی دهانت

12 شیرینتر از این سخن نباشد الا دهن شکر فشانت

عکس نوشته
کامنت
comment