- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان فدا کردم به قدر وسع خود دین محبت را ادا کردم
2 نسیم شوق گو ضایع مگردان بوی پیراهن که من چون شمع از خاکستر خود توتیا کردم
3 ز گلشن گل نچیدم تا نهادم داغ غم بر دل ز می لذت نبردم تا به خون لب آشنا کردم
4 نهال بیغمی جز میوه حسرت نمیآرد ندیدم روز خوش تا دامن غم را رها کردم
5 فریب الفت خود عاجزم دارد، نمیدانم که با بیگانه، باز این آشنایی از کجا کردم
6 ز چرخ آزرده بودم، رخصت آهی به دل دادم چه سیل شعلهای در کار این مشت گیا کردم
7 ز راه کعبهام مانع هوای دیر شد قدسی ز شوق سجده بت، طاعت حق را قضا کردم