-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر عاشقی از جان و دل جور و جفای یار کش ور زانک تو عاشق نهای رو سخره میکن خار کش
2 جانی بباید گوهری تا ره برد در دلبری این ننگ جانها را ز خود بیرون کن و بر دار کش
3 گاهی بود در تیرگی گاهی بود در خیرگی بیزار شو زین جان هله بر وی خط بیزار کش
4 خود را مبین در من نگر کز جان شدستم بیاثر مانند بلبل مست شو زو رخت بر گلزار کش
5 این کره تند فلک از روح تو سر میکشد چابک سوار حضرتی این کره را در کار کش
6 چون شهسوار فارسی خربندگی تا کی کنی ننگت نمیآید که خر گوید تو را خروار کش
7 همچون جهودان میزیی ترسان و خوار و متهم پس چون جهودان کن نشان عصابه بر دستار کش
8 یا از جهودی توبه کن از خاک پای مصطفی بهر گشاد دیده را در دیده افکار کش