گر برفت اندر غمت دل گو برو از فیض کاشانی غزل 792

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

گر برفت اندر غمت دل گو برو

1 گر برفت اندر غمت دل گو برو جان اگر هم شد فدایت گو بشو

2 حسن تو ای جان من پاینده باد هرچه جز تو گو بقربان تو شو

3 من طمع از خود بریدم آن زمان که بعشقت جان و دل کردم گرو

4 هر دمی جانی فدا سازم ترا در هماندم بخشی از سر جان نو

5 جان نو بخشد جمالت نو مرا کهنه را گوید جلالت که برو

6 هر دمم عیدی و قربان نویست خلعتی نو روز نو روزی نو

7 دوست میخواند ترا ای فیض هان در ره او پای از سر کن بدو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر