- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر گریه من بشنوی ای یار بگریی ور زاری من گوش کنی زار بگریی
2 گر حال من سوخته زار بدانی بر درد من سوخته زار بگریی
3 روزی که چو پروانه به داغ تو بمیرم چون شمع فراوان به شب تار بگریی
4 بسیار میازار مرا ورنه پس از من یک روز به یاد آری و بسیار بگریی
5 فردا چه کنی، تو قدمی رنجه کن امروز باشد که دمی بر سر بیمار بگریی
6 بر کشته خود گرچه ترا گریه نیاید چون خلق بگریند به ناچار بگریی
7 از دیده خونبار جلال ار شوی آگاه بسیار برین دیده خونبار بگریی