گر گریه من بشنوی ای یار بگریی از جلال عضد غزل 280

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

گر گریه من بشنوی ای یار بگریی

1 گر گریه من بشنوی ای یار بگریی ور زاری من گوش کنی زار بگریی

2 گر حال من سوخته زار بدانی بر درد من سوخته زار بگریی

3 روزی که چو پروانه به داغ تو بمیرم چون شمع فراوان به شب تار بگریی

4 بسیار میازار مرا ورنه پس از من یک روز به یاد آری و بسیار بگریی

5 فردا چه کنی، تو قدمی رنجه کن امروز باشد که دمی بر سر بیمار بگریی

6 بر کشته خود گرچه ترا گریه نیاید چون خلق بگریند به ناچار بگریی

7 از دیده خونبار جلال ار شوی آگاه بسیار برین دیده خونبار بگریی

عکس نوشته
کامنت
comment