خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

گر رحم کنی جانا جان بر از خاقانی شروانی غزل 246

غزل 246 ام از 1365 غزلیات

گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم

1 گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم

2 معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم

3 بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم در دامن تو ریزم یا در برت افشانم

4 آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم

5 گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم

6 طاووس خودآرائی در زیور زیبائی گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم

7 با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم

8 خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه تا سر به کله داری بر افسرت افشانم

9 آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم

شاعر شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم چه کسی است ؟

شاعر شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم خاقانی شروانی می باشد.

شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم چیست ؟

قالب شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم غزل است

مضمون اصلی شعر گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ است.
ویدیویی