1 گر با فلکم کنی برابر بیشم عالم همه یک ذره نیرزد پیشم
2 هرگز نمرم ز مرگ از آن نندیشم کز گوهر خود ملایکت را خویشم
1 هزار سال به امید تو توانم بود هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود
2 مرا وصال نباید همان امید خوشست نه هر که رفت رسید و نه هر که کشت درود
1 نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست
2 گر سیاهی نیست اندر نرگس تو گرد او آن سیه مژگان زهرآلود همچون تیر چیست
1 در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست از باقیات مردان پیری قنلدریست
2 پیری که از مقام منیت تنش جداست پیری که از بقای بقیت دلش بریست