عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی
عبدالقادر گیلانی

گر ندادی آرزوی وصل از عبدالقادر گیلانی غزل 1

غزل 1 ام از 74 غزلیات

گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا

1 گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا

2 سرومن آغشته در اشک جگرخون من است فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا

3 نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام بس که در آتش فکنده این دل سوزان مرا

4 حال من چون پیر کنعان شد کنون چون بینمت بس که آمد سیل اشک از دیده گریان مرا

5 جامه جان چاک شد در وادی عشق و هنوز هرطرف صد خار غم بگرفته دامان مرا

6 همچو من یارب که گردد بی نصیب از وصل یار ای که دور انداختی از صحبت جانان مرا

7 این که با مردم مدارا می کنم از بهر توست ورنه کی پروا بود از قول بدگویان مرا

8 خانه من گلخن و فرش من از خاکستر است تاکه چون محیی بخوانی بی سروسامان مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا

شاعر شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا عبدالقادر گیلانی می باشد.

شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا چیست ؟

قالب شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا غزل است

مضمون اصلی شعر گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر