1 گر کرده بدی تو آزمون دل من دل بسته نداری تو بدون دل من
2 گر آگاهی از اندرون دل من زینگونه نکوشی تو به خون دل من
1 آنرا که خدا از قلم لطف نگارد شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
2 مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد
1 احسنت و زه ای نگار زیبا آراسته آمدی بر ما
2 امروز به جای تو کسم نیست کز تو به خودم نماند پروا
1 ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد
2 در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد