- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند که جور قاعده باشد که بر غلام کنند
2 هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد ز دست دوست نشاید که انتقام کنند
3 به تیغ اگر بزنی بیدریغ و برگردی چو روی باز کنی بازت احترام کنند
4 مرا کمند میفکن که خود گرفتارم لویشه بر سر اسبان بدلگام کنند
5 چو مرغ خانه به سنگم بزن که بازآیم نه وحشیم که مرا پای بند دام کنند
6 یکی به گوشه چشم التفات کن ما را که پادشاهان گه گه نظر به عام کنند
7 که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر حلال نیست که بر دوستان حرام کنند
8 ز من بپرس که فتوی دهم به مذهب عشق نظر به روی تو شاید که بر دوام کنند
9 دهان غنچه بدرد نسیم باد صبا لبان لعل تو وقتی که ابتسام کنند
10 غریب مشرق و مغرب به آشنایی تو غریب نیست که در شهر ما مقام کنند
11 من از تو روی نپیچم که شرط عشق آن است که روی در غرض و پشت بر ملام کنند
12 به جان مضایقه با دوستان مکن سعدی که دوستی نبود هر چه ناتمام کنند