اگر تو برشکنی دوستان سلام از سعدی شیرازی غزل 251

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند

1 اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند که جور قاعده باشد که بر غلام کنند

2 هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد ز دست دوست نشاید که انتقام کنند

3 به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی چو روی باز کنی بازت احترام کنند

4 مرا کمند میفکن که خود گرفتارم لویشه بر سر اسبان بدلگام کنند

5 چو مرغ خانه به سنگم بزن که بازآیم نه وحشیم که مرا پای بند دام کنند

6 یکی به گوشه چشم التفات کن ما را که پادشاهان گه گه نظر به عام کنند

7 که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر حلال نیست که بر دوستان حرام کنند

8 ز من بپرس که فتوی دهم به مذهب عشق نظر به روی تو شاید که بر دوام کنند

9 دهان غنچه بدرد نسیم باد صبا لبان لعل تو وقتی که ابتسام کنند

10 غریب مشرق و مغرب به آشنایی تو غریب نیست که در شهر ما مقام کنند

11 من از تو روی نپیچم که شرط عشق آن است که روی در غرض و پشت بر ملام کنند

12 به جان مضایقه با دوستان مکن سعدی که دوستی نبود هر چه ناتمام کنند

عکس نوشته
کامنت
comment