گر از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 172

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گر بدش سستی نری خران

1 گر بدش سستی نری خران بود او را مردی پیغامبران

2 ترک خشم و شهوت و حرص‌آوری هست مردی و رگ پیغامبری

3 نری خر گو مباش اندر رگش حق همی خواند الغ بگلربگش

4 مرده‌ای باشم به من حق بنگرد به از آن زنده که باشد دور و رد

5 مغز مردی این شناس و پوست آن آن برد دوزخ برد این در جنان

6 حفت الجنه مکاره را رسید حفت النار از هوا آمد پدید

7 ای ایاز شیر نر دیوکش مردی خر کم فزون مردی هش

8 آنچ چندین صدر ادراکش نکرد لعب کودک بود پیشت اینت مرد

9 ای به دیده لذت امر مرا جان سپرده بهر امرم در وفا

10 داستان ذوق امر و چاشنیش بشنو اکنون در بیان معنویش

عکس نوشته
کامنت
comment