کامم اگر طلب کنی یک رهم از سحاب اصفهانی غزل 39

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

کامم اگر طلب کنی یک رهم از وفا طلب

1 کامم اگر طلب کنی یک رهم از وفا طلب ور طلبی مرا خود مرگ من از خدا طلب

2 قدر فغان من بدان رونق کار خویش را زین تن مستمند جوزین دل مبتلا طلب

3 دل که چنین کند مرا طالب گوهر وفا کاش بگوید این متاع از که و از کجا طلب

4 گر نکنی برای من چاره ی ناله های من بهر علاج رنج خود درد مرا دوا طلب

5 با تو مراست گفتمش: دعوی خونبهای دل کرد مرا به زیر تیغ از پی خونبها طلب

6 عهد و وفای یار خود نیست گرت روا به کس شاهد سست عهد جو دلبر بی وفا طلب

7 از لب یار چون روا گشته (سحاب) مدعا کوری چشم مدعی بوسه به مدعا طلب

عکس نوشته
کامنت
comment