1 گر دم از شادی وگر از غم زنیم جمع بنشینیم و دم با هم زنیم
2 یار ما افزون رود افزون رویم یار ما گر کم زند ما کم زنیم
3 ما و یاران همدل و همدم شویم همچو آتش بر صف رستم زنیم
4 گر چه مردانیم اگر تنها رویم چون زنان بر نوحه و ماتم زنیم
5 گر به تنهایی به راه حج رویم تو مکن باور که بر زمزم زنیم
6 تارهای چنگ را مانیم ما چونک درسازیم زیر و بم زنیم
7 ما همه در جمع آدم بودهایم بار دیگر جمله بر آدم زنیم
8 نکته پوشیدهست و آدم واسطه خیمهها بر ساحل اعظم زنیم
9 چون به تخت آید سلیمان بقا صد هزاران بوسه بر خاتم زنیم