گر به دست آوریم دامن از اوحدی مراغه‌ای غزل 110

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

گر به دست آوریم دامن دوست

1 گر به دست آوریم دامن دوست همه او را شویم و خود همه اوست

2 آنکه او را در آب می‌جویی همچو آیینه با تو رو در روست

3 تو تویی خود از میان برگیر کز تویی تو رشته تو برتوست

4 گر شود کوزه کوزه گرنه شگفت که بسی کاسه سوده گشت و سبوست

5 همه از یک درخت هست این چوب که گهی صولجان و گاهی گوست

6 ها، که اسم اشارتست از اصل الفتش را چو واو کردی هوست

7 انقلاب ضرورتست این جا تا تو آن مغز بر کشی از پوست

8 مدتی توبه داشتیم، اکنون که خرابات عشق در پهلوست

9 منشین تشنه، اوحدی، که ترا پای در آب و جای بر لب جوست

عکس نوشته
کامنت
comment