- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نه عاشق اویم چه میپویم به کوی او وگر نه تشنه اویم چه میجویم به جوی او
2 بر این مجنون چه میبندم مگر بر خویش میخندم که او زنجیر نپذیرد مگر زنجیر موی او
3 ببر عقلم ببر هوشم که چون پنبهست در گوشم چو گوشم رست از این پنبه درآید های هوی او
4 همیگوید دل زارم که با خود عهدها دارم نیاشامم شراب خوش مگر خون عدوی او
5 دلم را میکند پرخون سرم را پرمی و افیون دل من شد تغار او سر من شد کدوی او
6 چه باشد ماه یا زهره چو او بگشود آن چهره چه دارد قند یا حلوا ز شیرینی خوی او
7 مرا گوید چرا زاری ز ذوق آن شکرباری مرا گوید چرا زردی ز لاله ستان روی او
8 مرا هر دم برانگیزی به سوی شمس تبریزی بگو در گوش من ای دل چه میتازی به سوی او