اگر اینست با خوبان عالم از طغرل احراری غزل 41

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

اگر اینست با خوبان عالم آشنایی‌ها

1 اگر اینست با خوبان عالم آشنایی‌ها توان کردن چو نی فریاد از دست جدایی‌ها

2 نآمد زورق من در کنار ساحل وصلش به بحر عشق هر چندی که کردم ناخدایی‌ها!

3 توان دریافت از مضمون من کوتاهی فکرم که نخلش را مثل کردم به شمشاد از رسایی‌ها

4 به روی خویش تا کردی دچار آیینه حیرانم که جوهر را نمی‌زیبد جلا از خودنمایی‌ها!

5 وفا چون عمر من ای بی‌وفا هرگز نمی‌سازی مگر از عمر آموزی تو رسم بی‌وفایی‌ها؟!

6 به خاک آرم به زور پنجه گفتار اغیارت اگر در عشق تو با من کند زورآزمایی‌ها!

7 بحمدالله که با دیر محبت مرشدم طغرل به می آلوده کردم پیرهن از پارسایی‌ها!

عکس نوشته
کامنت
comment