-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر این روزگار و این زمانه است به عالم قصهٔ راحت فسانه است
2 به من دارد گمان نیمجانی به قاصد مژدهٔ وصلم بهانه است
3 به کنج دام او جایی که هرگز نمیآید به یادم آشیانه است
4 دل خلقی از آن زلف پریشان پریشان همچو زلف او ز شانه است
5 نگردد صید صیادی دل من مگر کز زلف و خالش دام و دانه است
6 نه هر دل واقف از اسرار عشق است نه این دُر هر صدف را در میانه است
7 چو بشکافی درون صد صدف را یکی را در میان دری یگانه است
8 زبانی نیست تا رازم کند فاش ولی ز آه درونم صد زبانه است
9 در این ره کی رسد بارم به منزل که راه عشق راهی بیکرانه است
10 (سحاب) از چشمهٔ حیوان خضر را مرا ز آن لب حیات جاودانه است