گر سر و کار کسی با دل نبود از اسیر شهرستانی غزل 610

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گر سر و کار کسی با دل نبود

1 گر سر و کار کسی با دل نبود اینقدرها کارها مشکل نبود

2 گرد مجنون کی ز صحرا می نشست نقش پای ناقه گر محمل نبود

3 قاصد آوارگی تا می رسید گرد ما در دامن منزل نبود

4 خضر خود می داند وعمر دراز ما چه می کردیم اگر قاتل نبود

5 یاد ایام گرفتاری اسیر بیقراری از دلم غافل نبود

عکس نوشته
کامنت
comment