-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر مشت غبار خود پریشان میتوانکردن به چشم هر دو عالم ناز مژگان میتوانکردن
2 متاع زندگی هر چند میارزد به باد اینجا به همت اندکی زین قیمت ارزان میتوانکردن
3 شب حرمان فرو بردهست عصیانگاه هستی را اگر اشکی به درد آید چراغان میتوان کردن
4 بهار دستگاه شوق و چندین رنگ سودایی جنون مفتست اگر یک ناله عریان میتوان کردن
5 غبار وادی حسرت فسردن بر نمیدارد به پای هر که از خود رفت جولان میتوان کردن
6 اگر حرص گهر دامن نگیرد قطرهٔ ما را برون زین بحر چندین رنگ توفان میتوانکردن
7 به رنگ شمع دارم رفتنی در پیش ازین محفل به پا جهدی که نتوانم به مژگان میتوان کردن
8 به وحشت دامن همت اگر یکچین بلند افتد جهانی را غبار طاق نسیان میتوان کردن
9 به طاووسی نیام قانع زگلزار تماشایت مرا زین بیشتر هم چشم حیران میتوانکردن
10 ادبگاه محبت گر نباشد در نظر بیدل ز شور دل دو عالم یک نمکدان میتوان کردن