گر سال عمر من به سر آید روا از سنایی غزنوی غزل 127

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

گر سال عمر من به سر آید روا بود

1 گر سال عمر من به سر آید روا بود اندی که سال عیش همیشه به جا بود

2 پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود

3 ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود

4 ای آمده به طمع وصال نگار خویش نشنیده‌ای که عشق برای بلا بود

5 پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود

6 دیدار وی همان بود و سوختن همان گویی فنای وی همه اندر بقا بود

7 آن را که زندگیش به عشق‌ست مرگ نیست هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود

عکس نوشته
کامنت
comment