- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر صدق کلامت ندهد بال یقین را پرواز تجرد که دهد روح امین را
2 از شرع تو هرکیش گدازد زخجالت چون موم که بر شعله زند نقش نگین را
3 غیر ازدل پاک تو کسی دور نریزد چون درد ته شیشه آلوده زمین را
4 شوق مه عید شب معراج برآورد بر بام فلک عیسی خورشید قرین را
5 احرام ره خلق تو بستیم و بریدیم درگام نخستین سر قربانی کین را
6 در دیدن آیینه که صلوات فرستد از خاک درت گر ندهد زیب جبین را
7 از بردن نام تو رسد گر به لبم جان بخشد دم عیسی نفس بازپسین را
8 بی عطرگلت چون چمن از غنچه خندان صحرا نکند غالیه دان نافه چین را
9 خورشید غبار ره آن شرع مبین است بستند چو آیین هنرخانه دین را
10 در معرکه دود از صف بدخواه برآید هر چند گشایند کمان را و کمین را
11 تا فاش نماید به نظر حال بد و نیک آیینه ما ساخته ای شرع مبین را
12 از پرتو لطف تو اسیر آینه سازد در کعبه آن طوف دل گوشه نشین را