- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر آگه ز خزان باد بهاری نشود سیل اشکش به بهار این همه جاری نشود
2 زخم کاری کشد این طرفه که در مقتل عشق زودتر می کشد آن زخم که کاری نشود
3 تا بود نکهت زلفش چه کند گر خون باز مشک در نافه ی آهوی تتاری نشود
4 نکهت خطش از آن روست بلی رایحه بخش تا بر آتش نرسد عود قماری نشود
5 باغ حسنش ز سرشک دگران خرم نیست زآنکه هر قطره چو باران بهاری نشود
6 هست آگاه زبد عهدی گل ورنه چنین کار مرغان چمن ناله وزاری نشود
7 رشک اغیار تحمل نتواند که کند گر (سحاب) از سر کویت متواری نشود