- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر بلبل بدل داغی ز جور باغبان دارد در آتش من که با من نوگل من سرگران دارد
2 بیابانی است بی پایان من آن سرگشته آهوئی که هر سو رو کند صیاد تیری در کمان دارد
3 که اینحال عجب یا رب نهان با محتسب گوید که شوخی دل ز من برده است و روی از من نهان دارد
4 ز لب خندی مرا از گریه دامن پر گهر کردی مگر لعل لبت خاصیت شه گوهران دارد
5 بامید گهر خود را بدریا میزدی ای دل نگفتم زینهوس بگذر که دریا بیم جان دارد
6 ز گلبانگ عراقی آتشم در پرده زن مطرب که مرغ جان ملال از خاک آذربایجان دارد
7 بهر گامی هزاران دل بپای ناقه میغلطد کدامین دلستان یا رب در اینمحمل مکان دارد
8 صبا آهسته بگذر زانمعنبر زلف خم در خمر هزاران طایر پر بسته در وی آشیان دارد