- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر آیینه بر روی تو عرض مدعا دارد ز دست صورتت زنجیر حیرانی به پا دارد
2 عصای قامت پیریست یاد سرو آزادت چو من هر کس به یاد ابرویت قد دوتا دارد
3 ره عشق است از دل دست میباید تو را شستن که یاد سوزن مژگان او خاری به پا دارد
4 نباشد لنگری غیر از تو کل کشتی او را که در موج تلاطم جز خدا کی ناخدا دارد؟!
5 تسلیبخش از زلف مسلسل خاطر خود را که آخر دور گردون از حوادث کارها دارد!
6 اگرچه شیوه خوی وی آمد مردمآزاری به مردم چشم او خاصیت مردم گیاه دارد
7 ندارد خاطرم میل درستی یک سر مویی که چون زلفش دل ما از شکستن مومیا دارد
8 اگر زاهد چو من شبها به هجرانت به روز آرد به تحقیقش نما روشن که تقلید ضیا دارد
9 هزاران آفرین طغرل به این یک مصرع بیدل اجابت انفعال از شوخی دست دعا دارد!