1 اگر معنی خامشی گل کند لب غنچه تعلیم بلبل کند
2 بساط جهان جای آرام نیست چرا کس وطن بر سر پل کند
3 درین انجمن مفلسان خامشند صراحی خالی چه قلقل کند
4 قبا کن در بن باغ،جیب طرب که از لخت دل غنچه فرگل کند
5 زبان را مکن پر فشان طلب مبادا چراغ حیا گلکند
6 مکش سر ز پستی که آواز آب ترقی بقدر تنزل کند
7 چه سیل است یارب دم تیغ او که چون بگذرد از سرم پل کند
8 من و یاد حسنی که در حسرتش جگر دامن ناله پرگل کند
9 ز رمز دهانش نباید اثر عدم هم به خود گر تامل کند
10 ز بیداد آن چشم نتوان گذشت دلی را که او خون کند مل کند
11 ز بس قهر و لطفش همه خوشاداست نگه میکند گر تغافل کند
12 دلت بیدماغست بیدل مباد به تعطیل، حکم توکلکند
دیدگاهها **