- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ شیشهٔ نشکسته باید خواست تاوانش ز سنگ
2 بر سر مجنون کلاهی گر نباشد گو مباش عزتی دیگر بود همچون نگیندانش ز سنگ
3 ناز پرورد خیال جور طفلانیم ما سایه دارد بر سر خود خانه وبرانش ز سنگ
4 با نگاهش بر نیاید شوخی خواب گران چون شرر بگذشت آخر تیر مژگانش ز سنگ
5 گر شرار ما به کنج نیستی قانع شود تا قیامت میکشد روغن چراغانش ز سنگ
6 مدّ احسانی که گردون بر سر ما میکشد هست طوماریکه دارد مُهر عنوانش ز سنگ
7 همچوگندم میکشد هرکس درین هفت آسیا آنقدر رنجیکه بر میآورد نانش ز سنگ
8 سخت جانی چنگ اقبالیست با شاهین حرص تا کشد گوهر ندارد چاره میزانش ز سنگ
9 پای خوابآلود تمکین کسب مجنون مرا همچو کوه افتاد آخر گل به دامانش ز سنگ
10 حیف دل کز غفلتت باشد غبار اندود جسم میتوان کردن به رنگ شیشه عریانش ز سنگ
11 شوق من بیدل درین کهسار پرافسرده کیست نالهای دارم که میبالد نیستانش ز سنگ