-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد
2 اگر به آب ریاضت برآوری غسلی همه کدورت دل را صفا توانی کرد
3 ز منزل هوسات ار دو گام پیش نهی نزول در حرم کبریا توانی کرد
4 درون بحر معانی لا نه آن گهری که قدر و قیمت خود را بها توانی کرد
5 به همت ار نشوی در مقام خاک مقیم مقام خویش بر اوج علا توانی کرد
6 اگر به جیب تفکر فروبری سر خویش گذشتههای قضا را ادا توانی کرد
7 ولیکن این صفت ره روان چالاکست تو نازنین جهانی کجا توانی کرد
8 نه دست و پای اجل را فرو توانی بست نه رنگ و بوی جهان را رها توانی کرد
9 تو رستم دل و جانی و سرور مردان اگر به نفس لئیمت غزا توانی کرد
10 مگر که درد غم عشق سر زند در تو به درد او غم دل را روا توانی کرد
11 ز خار چون و چرا این زمان چو درگذری به باغ جنت وصلش چرا توانی کرد
12 اگر تو جنس همایی و جنس زاغ نهای ز جان تو میل به سوی هما توانی کرد
13 همای سایه دولت چو شمس تبریزیست نگر که در دل آن شاه جا توانی کرد