دل اگر رفت گرفتار طلسم از اسیر شهرستانی غزل 198

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

دل اگر رفت گرفتار طلسم خاک است

1 دل اگر رفت گرفتار طلسم خاک است سر اگر نیست به جا در سفر فتراک است

2 خون ما ریخت که آتش به جهان اندازد شعله را جوهر شمشیر ستم خاشاک است

3 هست چون کشتی رحمت چه غم از بحر گناه یاد از آلودگیم نیست دل من پاک است

4 عشق در خاطر آسوده کجا می گنجد صدف گوهر تابنده مهر افلاک است

5 بسکه چاک جگر از ناله رفو کرد اسیر شعله ای کز کفنش خاست گریبان چاک است

عکس نوشته
کامنت
comment