-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر سیل فتنه خیزد دل را چه مشکل افتد جز اشک نیست ما را باری که بر گل افتد
2 عاقل بکار دنیا بسیار لاابالیست همسایه جنونست عقلی که کامل افتد
3 سیلاب اشک مجنون تا دشتبان وادیست کی گرد می تواند دنبال محمل افتد
4 از لرز بیقراری عکس افتد از کنارش آینه گر برویت روزی مقابل افتد
5 یکدست تیغ و شهری سرگرم سرخ روئی یک بخیه زخم شاید در دست صد دل افتد
6 گر روزگار خواهی از تو حساب گیرد آسان شمار بر خود کاریکه مشکل افتد
7 دریادلان کریمند در آنچه خود نخواهند تا خس بود کی از بحر گوهر بساحل افتد
8 راه گریز را هم چالاکیئی ضرور است چون می گریزد از کار طبعی که کاهل افتد
9 کار کلیم باشد آنجا مگس پرانی هر جا که دلربائی شیرین شمایل افتد