- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر شرر گر شعله هرجا گشت پیدا آتش است چاره دل کن که با آتش مدارا آتش است
2 رشک مانع، شوق غالب، در تو یارب چون رسم راه عاشق در میان هفت دریا آتش است
3 چون چراغ مرده از صحبت دلی آورده ام از دم خلوت نشینانم تمنا آتش است
4 گر به کفرستان بری این روی آتشناک را برهمن در رقص می آید که حق با آتش است
5 از نسیم صبح می سوزد حریفان را جمال نازکان را بر سر آن کوی سر ما آتش است
6 در سلم رسم است ما را دین و دنیا باختن هر که را در سر قماری هست سودا آتش است
7 عاشقی و حسن را در پرده نتوان داشتن شعله غمازی کند ناچار هر جا آتش است
8 گریه گرم «نظیری » ریگ در وادی گداخت از سرشکش تا به زانو در ته پا آتش است