-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر خون دل از دیده روان شد شده باشد رازی که نهان بود عیان شد شده باشد
2 گر پرده بر افتاد ز عشاق بر افتد ور حسن تو مشهور جهان شد شده باشد
3 دین و دل و عقلم همه شد در سر کارت جان نیز اگر بر سر آن شد شده باشد
4 از حسرت آن لب گر از این دیدهٔ خونبار یاقوت ترو لعل روان شد شده باشد
5 بر یاد رخت دیده غمدیدهٔ عشاق بر هر مه و مهر ار نگران شد شده باشد
6 هر کو گل رخسار تو یکبار بهبیند گر جامه در آن نعرهزنان شد شده باشد
7 چون رخش تجلی بجهانی بجهان تو عقل از سر نظار گیان شد شده باشد
8 در دیدهٔ عشاق عیانی تو چو خورشید رویت گر از اغیار نهان شد شده باشد
9 آئی چو بر فیض نماند آنرا روئی تو شاد بمان او ز میان شد شده باشد