- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر خاکستر پروانه ما توده می گردد پر از گل می شود گر دامنی فرسوده می گردد
2 جلایی می دهد آیینه او را غبار ما علاج ضعف دل باشد گهر چون سوده می گردد
3 دعایی می کند پنهان زبانش لکنتی دارد دلم گاهی میان اضطراب آسوده می گردد
4 ز گردشهای چشمش می توان دیدن چه دل دارد که ساقی سرگران از ساغر پیموده می گردد
5 به هشیاری چشانی گر شراب سرگرانی را دل شب زنده داران چشم خواب آلوده می گردد
6 نگه تا می توانی عرض مطلب می توان کردن نفس تا می کشی راه سخن پیموده می گردد
7 نمی دانم سراغ صیدگاهش اینقدر دانم که در محشر در پناه صید زخم آلوده می گردد
8 اگر گستاخ می بودم اسیر اظهار می کردم که پایان نیست راهش را فلک بیهوده می گردد