- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر هوای سر کوی تو دهد بر بادم به حقیقت کند از بند هوا آزادم
2 جلوۀ روی قو از طور دلم برده قرار کز زمین می رسد اینک به فلک فریادم
3 سینه ام نالۀ جانسوز چه بنیاد کند سیل اشکی بزند سر بکند بنیادم
4 لیلی حسن ترا بنده چنان مجنونم که خردمندی یک عمر برفت از یادم
5 خضر را چشمۀ حیوان همه ارزانی باد من دهان و لب شیرین ترا فرهادم
6 بود امیدم که به جاه تو به جائی برسم در پی این طمع خام به چاه افتادم
7 آرزو داشتم از جام تو یابم کامی دو سه گامی شدم و دین و دل از کف دادم
8 خواستم برگ و بری از گل روی تو برم بر زمینم بزد آن شاخۀ چون شمشادم
9 رخت بستم به خرابات ز ویرانۀ دل تا که معمورۀ حسن تو کند آبادم
10 جز غم عشق تو در لوح دلم نقش نبست مفتقر زین سبب از کلک مشیت شادم