-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر آن شاه دین پرور نوازد خاطر ما را به تشریف قدومش خوش برافشانیم جانها را
2 ز مهر ناتمام ما جناب اوست مستغنی به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
3 من از آن نور روز افزون که مهدی داشت دانستم که مدتها شود غائب، نتابد رایگان ما را
4 حدیث از شوق آن شه گوی و سرّ غیبتش کم جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
5 به یک غارت که آوردند خیل لشکر شوقش چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
6 برون از بهر نظم دین که در پای تو افشاند زمین درهای دریا را، فلک عقد ثریا را
7 ز قول اهل دعوی تلخکامم فیض کی باشد که مهدی در حدیث آرد لب لعل شکر خوارا