اگر آن شاه دین پرور نوازد از فیض کاشانی غزل 1018

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

اگر آن شاه دین پرور نوازد خاطر ما را

1 اگر آن شاه دین پرور نوازد خاطر ما را به تشریف قدومش خوش برافشانیم جانها را

2 ز مهر ناتمام ما جناب اوست مستغنی به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

3 من از آن نور روز افزون که مهدی داشت دانستم که مدتها شود غائب، نتابد رایگان ما را

4 حدیث از شوق آن شه گوی و سرّ غیبتش کم جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

5 به یک غارت که آوردند خیل لشکر شوقش چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

6 برون از بهر نظم دین که در پای تو افشاند زمین درهای دریا را، فلک عقد ثریا را

7 ز قول اهل دعوی تلخکامم فیض کی باشد که مهدی در حدیث آرد لب لعل شکر خوارا

عکس نوشته
کامنت
comment