اگر آن یار سیه چرده از اوحدی مراغه‌ای غزل 493

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم

1 اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم هم به نوعی که تواند بکند چارهٔ دردم

2 پیش ازینم دل دیوانه بده جای گرو بود این زمان دل به یکی دادم و ترک همه کردم

3 شرم دارم ز سگان درو سکان محلت بر سر کوچهٔ او روز و شب از بس که بگردم

4 آ ستین گر چه به خون ریختنم باز نوردد تا اجل در نرسد دامن ازو در ننوردم

5 خاک کوی توام، ای یار و پس از مرگ به زاری هم به کوی تو برد باد محبت همه گردم

6 همه عالم به جمالت نگرانند وز غیرت من آشفته کنون با همه عالم به نبردم

7 اوحدی را بر خود راه ده، ای فرد به خوبی تا تفاخر کند اندر همه آفاق که: فردم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر