1 گر چنین بخت نگون عبرت کمین پیدا شود هر قدر سر بر فلک سایم زمین پیدا شود
2 هیچکس محرم نوای سرنوشت شمع نیست جای خط یارب زبانم از جبین پیدا شود
3 در گلستانی که خواند اشک من سطر نمی سایهٔ گل تا ابد ابرآفرین پیدا شود
4 دامن وحشت ز سیر این چمن نتوان شکست دیده مژگان برهم افشارد که چین پیدا شود
5 آنسوی خویشت چه عقبا و چه دنیا هیچ نیست بگذر از خود تا نگاهی پیشبین پیدا شود
6 بازگرداند عنان جهد عیش رفته را موم اگر از آبگشتن انگبین پیدا شود
7 بسکه بی رویت در اینکهسار جانهاکندهام هرکجا نامم بری نقش نگین پیدا شود
8 ناله تا دستی کند در یاد دامانت بلند چون نیستانم ز هر عضو آستین پیدا شود
9 عالم آب است دشت و در ز شرم سجدهام بیعرق گردد جبینم تا زمین پیدا شود
10 در تماشاگاه امکان آنچه ما گم کردهایم بیدل آخر از نگاه واپسین پیدا شود