-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را
2 برای جان سپردن، کوی جانان آرزو دارم که شاید با دو سیل او، برد خاک مزارم را
3 ندارم حاجت فصل بهاران با گل و گلشن به باغ حسن اگر بینم نگار گلعذارم را
4 بگرد عارضش چون سبز شد خط من، به دل گفتم سیه بین روزگارم را، خزان بنگر بهارم را
5 تمنّا داشتم عین وصالش در شب هجران صبا بوئی از آن آورد و برد از دل قرارم را
6 بدان امید از احسان که در پایش فشانم جان که از شفقّت بدست آرد دل امیدوارم را
7 مریض عشق را نبود دوائی غیر جان دادن مگر وصل تو سازد چاره، درد انتظارم را
8 چو یارم ساخت با اغیار و من جان دادم از حسرت بگویید ای برادر آن بت ناسازگارم را
9 صبوحی را سگ دربان خود خواند آن پری از مهر میان عاشقان افزوده قدر و اعتبارم را