1 گر یک نفست ز زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد
2 زنهار که سرمایه ملکت ز جهان عمری است چنان کش گذرانی گذرد
1 بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست
2 آستین کرمت بی غرض دنیاوی صد ره از روی جهان گرد حوادث رفته ست
1 خدایگان صدور زمانه صدرالدّین تویی که طلعت تو نوردیده خردست
2 از آن به رقص درآید فلک در گوشش صریر کلک تو همچون نوای باربدست
1 نهی زلفین عنبر بار بر دوش حدیث ما نیاری هیج در گوش
2 خروش ما زخواری ناشنیده چرا خیره نهی زلفین بر گوش؟