-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر نه نواها سرودمی چه غمستی؟ من که نیم گر نبودی چه غمستی؟
2 زنگ زدودن نبرد ز آینه کلفت گر همه صورت زدودمی چه غمستی؟
3 گر غم دل بودمی که تا دم مردن هم به خود از خود فزودمی چه غمستی؟
4 بخت خود ار بودمی که تا به قیامت بی خبر از خود غنودمی چه غمستی؟
5 نی به سخن مزد نی ستایش اگر من کشت کدیور درودمی چه غمستی؟
6 نیست مشامی شمیم جوی، اگر من غالیه چندین نسودمی چه غمستی؟
7 چون در دعوی توان به لغو گشودن من به هنر گر گشودمی چه غمستی؟
8 چون دل یاران توان به هزل ربودن من به سخن گر ربودمی چه غمستی؟
9 گر به مثل لال گشتمی که سخنها گفتمی و خود شنودمی چه غمستی؟
10 گر به سخن مست گشتمی که به مستی گفته خود را ستدومی چه غمستی؟
11 حیف ز عیسی که دور رفت وگر نه معجزه دم نمودمی چه غمستی؟
12 آه ز داوود کان نماند وگر نه ناله به لحن آزمودمی چه غمستی؟
13 قافیه غالب چو نیست پرس ز عرفی «گر من فرهنگ بودمی چه غمستی؟»