اگر کام من سال و ماهی برآید از سحاب اصفهانی غزل 109

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

اگر کام من سال و ماهی برآید

1 اگر کام من سال و ماهی برآید ز آهی است کز سینه گاهی برآید

2 مرا نیست تاب نگاهی و گرنه تمنای من از نگاهی برآید

3 کشی بیگناهم ندانم چه آخر زقتل چو من بیگناهی برآید

4 چه سازی گهی کز پی دادخواهی زهر سو چو من دادخواهی برآید

5 بود حاجتم مرگ یا وصل جانان یکی زین دو حاجت الهی برآید

6 امیدی کزو بیگه و گه برآمد کنون شادم ار گاهگاهی برآید

7 ترا دل جفا پیشه داند چه سازم که او را چنین اشتباهی برآید

8 کجا برق حرمان گذارد (سحابا) که از باغ وصلم گیاهی برآید

عکس نوشته
کامنت
comment