گر ماه من برافکند از رخ نقاب از سعدی شیرازی غزل 9

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

گر ماه من برافکند از رخ نقاب را

1 گر ماه من برافکند از رخ نقاب را برقع فروهلد به جمال آفتاب را

2 گویی دو چشم جادوی عابدفریب او بر چشم من به سحر ببستند خواب را

3 اول نظر ز دست برفتم عنان عقل وان را که عقل رفت چه داند صواب را

4 گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق بی‌حاصل است خوردن مستسقی آب را

5 دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

6 عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را

7 آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز تا پادشه خراج نخواهد خراب را

8 قوم از شراب مست و ز منظور بی‌نصیب من مست از او چنان که نخواهم شراب را

9 سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق تیر نظر بیفکند افراسیاب را

عکس نوشته
کامنت
comment