- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهدهست از عشق برنگردد آن کس که دلشدهست
2 مه نور میفشاند و سگ بانگ میکند مه را چه جرم خاصیت سگ چنین بدهست
3 کوهست نیست که که به بادی ز جا رود آن گله پشهست که بادیش ره زدهست
4 گر قاعده است این که ملامت بود ز عشق کری گوش عشق از آن نیز قاعدهست
5 ویرانی دو کون در این ره عمارتست ترک همه فواید در عشق فایدهست
6 عیسی ز چرخ چارم میگوید الصلا دست و دهان بشوی که هنگام مایدهست
7 رو محو یار شو به خرابات نیستی هر جا دو مست باشد ناچار عربدهست
8 در بارگاه دیو درآیی که داد داد داد از خدای خواه که این جا همه ددهست
9 گفتست مصطفی که ز زن مشورت مگیر این نفس ما زنست اگر چه که زاهدهست
10 چندان بنوش می که بمانی ز گفت و گو آخر نه عاشقی و نه این عشق میکدهست
11 گر نظم و نثر گویی چون زر جعفری آن سو که جعفرست خرافات فاسدهست