گر چپ و راست از جلال الدین محمد مولوی غزل 446

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهده‌ست

1 گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهده‌ست از عشق برنگردد آن کس که دلشده‌ست

2 مه نور می‌فشاند و سگ بانگ می‌کند مه را چه جرم خاصیت سگ چنین بده‌ست

3 کوهست نیست که که به بادی ز جا رود آن گله پشه‌ست که بادیش ره زده‌ست

4 گر قاعده است این که ملامت بود ز عشق کری گوش عشق از آن نیز قاعده‌ست

5 ویرانی دو کون در این ره عمارتست ترک همه فواید در عشق فایده‌ست

6 عیسی ز چرخ چارم می‌گوید الصلا دست و دهان بشوی که هنگام مایده‌ست

7 رو محو یار شو به خرابات نیستی هر جا دو مست باشد ناچار عربده‌ست

8 در بارگاه دیو درآیی که داد داد داد از خدای خواه که این جا همه دده‌ست

9 گفتست مصطفی که ز زن مشورت مگیر این نفس ما زن‌ست اگر چه که زاهده‌ست

10 چندان بنوش می که بمانی ز گفت و گو آخر نه عاشقی و نه این عشق میکده‌ست

11 گر نظم و نثر گویی چون زر جعفری آن سو که جعفرست خرافات فاسده‌ست

عکس نوشته
کامنت
comment