گر آن دیر آشنا بیگانه از اسیر شهرستانی غزل 151

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گر آن دیر آشنا بیگانه مست است

1 گر آن دیر آشنا بیگانه مست است خوشم کاین بیخبر دیوانه مست است

2 به یاد چشم او جامی کشیدم در و دیوار این کاشانه مست است

3 دل دیوانه از چشم تو شد مست که بد مست از گل پیمانه مست است

4 نگاه گرم او در خواب دیده اگر گوید اسیر افسانه مست است

عکس نوشته
کامنت
comment