- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر خوش کند لب تو دهانم به بوسهای خرم شود زلعل تو جانم به بوسهای
2 خواهم ز جور تو گله کردن به پادشاه گر عاقلی بگیر دهانم به بوسهای
3 در حسرت کنار تو جانم به لب رسید زین ورطه لطف کن برهانم به بوسهای
4 ای جان مکن گرانی و یک بار بر لب آی باشد که من ترا برسانم به بوسهای
5 گفتم که جان من بستان بوسهای بده گفتی هزار جان نستانم به بوسهای
6 گر آن لب و دهان که تو داری مرا بود ملک دو کون را بستانم به بوسهای
7 دیدی که من زبان شکایت خوهم گشاد کردی فسون و بست زبانم به بوسهای
8 زنده کنند مرده به آب دهان من گر با تو کام خویش برانم به بوسهای
9 یک بار دیگرم به کنار و لبت رسان ای برده حاصل دو جهانم به بوسهای
10 گویی لب من از شکر و قند خوشترست من لذت لب تو چه دانم به بوسهای
11 در کار عشق جان و دلی داشتم چو سیف اینم به عشوهای شد و آنم به بوسهای